هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از بیدل دهلوی، به مفاهیمی مانند عشق، فراق، حسرت، و ناپایداری دنیا می‌پردازد. شاعر با بیان تصاویر شاعرانه و استعاره‌های عمیق، از جست‌وجوی معنا در هستی و رابطه‌ی انسان با عشق و وجود سخن می‌گوید. او بر بی‌ثباتی دنیا و ناامیدی از تعلقات مادی تأکید دارد و در نهایت، حال را فرصتی برای درک حقیقت می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تفکرات انتزاعی آن نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی دارد.

غزل شمارهٔ ۷۱۲

غم فراق چه و حسرت وصال تو چیست
تو خود تویی به‌ کجا رفته‌ای خیال تو چیست

جهات دهر یک آغوش انس دارد و بس
به جز سیاهی مژگان رم غزال تو چیست

مبحیط عشق ندامت‌گهر نمی‌باشد
جز این عرق ‌که تو پیدایی انفعال تو چیست

به عالم‌کروی ششجهت مساوات است
چو آفتاب بقایت چه و زوال تو چیست

به پیچ و تاب چو شمع از خودت برآمدنی
درین حدیقه دگر ر‌بشهٔ نهال تو چیست

مآل شاه و گدا ناامیدی‌ست اینجا
شکستگی هوسی، چینی و سفال تو چیست

گذشت عمر به پرواز وهم عنقایت
دمی به‌خود نرسیدی‌که زیر بال تو چیست

به روی پرتو مهر از خرام سایه مپرس
تأملی‌که درین عرصه پایمال تو چیست

جهان مطلقی از فهم خود چه می‌خواهی
به علم اگر همه‌ گردون شدی ‌کمال تو چیست

نبودی‌، آمده‌ای‌، نیستی و می‌آیی
نه ماضیی و نه مستقبلی‌ست حال تو چیست

به وهم چشمه چو آیینه خون مخور بیدل
نمی برون نتراویده‌ای زلال تو چیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.