هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، با زبانی نمادین و پر از تصاویر پیچیده، به موضوعاتی مانند ستم، دوستی ناسالم، انتقادهای بی‌جا، تنهایی، ناامیدی و حسرت می‌پردازد. شاعر از طبع خرده‌گیر انسان‌ها، بی‌وفایی دوستان، و تاریکی و پوچی زندگی شکایت دارد و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که جست‌وجوی حقیقت بی‌فایده است و بار وجود انسان پر از نیستی است.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی، نمادهای پیچیده و لحن غمگین شعر برای درک و تجربه نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و پوچی ممکن است برای مخاطبان جوان سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۷۲۱

امروز دور صحبت وقف ستم ایاغی‌ست
قلقل ترنگ میناست از بسکه نشئه باغی‌ست

الزام و انفعال است شرط وفاق احباب
دلبستگی‌که دارند با یکدگر جناغی‌ست

از طبع نکته‌سنجان انصاف‌کرده پرواز
از بسکه خرده‌گیرند تحسینشان‌کلاغی‌ست

در دوستان شکایت هنگام گرم دارد
هرجاخموشیی‌هست‌از شکوه‌بی‌دماغی‌ست

نی دل حضور دارد، نی دیده نور دارد
سامان این شبستان کوری و بی‌چراغی‌ست

تا دل الم نچیند ازکینه محترز باش
گر تلخی از حلاوت‌گل‌کرد میوه داغی‌ست

مشکل دماغ سودا آزادگی نخواهد
داغ هوای صحراست هرچند ‌لاله باغی‌ست

زین جستجوی باطل بر هرچه وارسیدم
دیدم به دوش انفاس بار عدم سراغی‌ست

بیدل من جنون‌کش درحسرت دل جمع
ازهرکه‌چاره‌جستم‌گفت‌این‌مرض‌دماغی‌ست
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.