هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به موضوعاتی مانند وفاداری، تسلیم در برابر ناکامیها، ناتوانی در درک حقایق، غرور بیجا، و بیثمری تلاشهای بیهدف میپردازد. شاعر از ناکامیهای انسان در رسیدن به آرزوها و محدودیتهای وجودی سخن میگوید و با استفاده از تصاویر شاعرانه، حس ناامیدی و بیپناهی را بیان میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و انتقاد از جامعه ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۷۷۵
مقیدان وفا را ز دل رمیدن نیست
به دامنیکه ته پاست باب چیدن نیست
ز ناکسی عرق انفعال تسلیمیم
به عرض سجده ما جبهه بیچکیدن نیست
ز سحربافی بیربط کارگاه نفس
دو رشتهایکه تواند به هم تنیدن نیست
خروش صورگرفتهست دهر لیک چه سود
دماغ غفلت ما را سر شنیدن نیست
نیست دمیده است چو نرگس در این تماشاگاه
هزار چشم ویکی را نصیب دیدن نیست
ز دستگاه چه حاصل فسردهطبعان را
به پا اگر برسد آبله، دویدن نیست
قلندرانه حدیثیست زاهدا، معذور
تو غرهای به بهتشتی که جای ربدن نیست
چو صبح زین دو نفس گرد اعتبار مبال
پر شکسته هوا میبرد پریدن نیست
نظر به پاشکنی تا سرت فرود آید
وگرنه گردن مغرور را خمیدن نیست
به جیبکسوت عریانیی که من دارم
خیال اگر سر سوزن شود خلیدن نیست
دماغ فرصت کارم چو خامهٔ نقاش
ز عالمیست که آنجا نفس کشیدن نیست
در آن حدیقه که حرف پیام من گویند
ثمر اگر همه قاصد شود رسیدن نیست
فشار تنگی دل بیدل از چه نیرنگ است
شرار سنگم و امکان آرمیدن نیست
به دامنیکه ته پاست باب چیدن نیست
ز ناکسی عرق انفعال تسلیمیم
به عرض سجده ما جبهه بیچکیدن نیست
ز سحربافی بیربط کارگاه نفس
دو رشتهایکه تواند به هم تنیدن نیست
خروش صورگرفتهست دهر لیک چه سود
دماغ غفلت ما را سر شنیدن نیست
نیست دمیده است چو نرگس در این تماشاگاه
هزار چشم ویکی را نصیب دیدن نیست
ز دستگاه چه حاصل فسردهطبعان را
به پا اگر برسد آبله، دویدن نیست
قلندرانه حدیثیست زاهدا، معذور
تو غرهای به بهتشتی که جای ربدن نیست
چو صبح زین دو نفس گرد اعتبار مبال
پر شکسته هوا میبرد پریدن نیست
نظر به پاشکنی تا سرت فرود آید
وگرنه گردن مغرور را خمیدن نیست
به جیبکسوت عریانیی که من دارم
خیال اگر سر سوزن شود خلیدن نیست
دماغ فرصت کارم چو خامهٔ نقاش
ز عالمیست که آنجا نفس کشیدن نیست
در آن حدیقه که حرف پیام من گویند
ثمر اگر همه قاصد شود رسیدن نیست
فشار تنگی دل بیدل از چه نیرنگ است
شرار سنگم و امکان آرمیدن نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.