هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل، شاعر پارسیگوی، بیانگر عشق و شیفتگی شاعر به معشوق است. او در هر چیز و هر مکان، نشانهای از معشوق میبیند و تمام جهان را آینهای از وجود او میداند. شاعر از غفلت مردم و توجه خود به معشوق میگوید و حتی در شکستگیهای خود نیز ردپایی از معشوق مییابد. شعر با تصاویر زیبا و استعارههای عمیق، عشق و عرفان را درهم میآمیزد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعارهها و کنایههای به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۸۳۰
چه سحر بود که دوشم دل آرزوی تو داشت
تورا در آینه میدید و جستجوی تو داشت
به هر دکانکه درین چارسو نظرکردم
دماغ ناز تو سودای گفتگوی تو داشت
به دور خمکدهٔ اعتبارگردیدیم
سپهر و مهر همانساغر و سبوی تو داشت
ز خلق این همه غفلتکه می کند باور
تغافل توز هرسو نظربه سوی تو داشت
نظربه رنگ توبستم نظربه رنگ توبود
خیال روی توکردم خیال روی تو داشت
ز ما و من چقدر بوی ناز میآید
نفس به هرچه دمیدند های و هوی تو داشت
غرور و ناز تو مخصوصکجکلاهان نیست
شکسته رنگی ما هم خمی ز موی تو داشت
هزار پرده دریدند و نغمه رنگ نبست
زبان خلق همان معنی مگوی تو داشت
چه جرعههاکه نه بر خاک ریختی زاهد
به این حیا نتوان پاس آبروی تو داشت
به سجده خاک شدی همچو اشک و زین غافل
که خاک هم تری از خشکی وضوی توداشت
بهگردش نگهت پی نبرد فطرت تو
که سبحهٔ تو چه زنار درگلوی تو داشت
درین حدیقه به صد رنگ پر زدم بیدل
ز رنگ در نگذشتمکه رنگ و بوی تو داشت
تورا در آینه میدید و جستجوی تو داشت
به هر دکانکه درین چارسو نظرکردم
دماغ ناز تو سودای گفتگوی تو داشت
به دور خمکدهٔ اعتبارگردیدیم
سپهر و مهر همانساغر و سبوی تو داشت
ز خلق این همه غفلتکه می کند باور
تغافل توز هرسو نظربه سوی تو داشت
نظربه رنگ توبستم نظربه رنگ توبود
خیال روی توکردم خیال روی تو داشت
ز ما و من چقدر بوی ناز میآید
نفس به هرچه دمیدند های و هوی تو داشت
غرور و ناز تو مخصوصکجکلاهان نیست
شکسته رنگی ما هم خمی ز موی تو داشت
هزار پرده دریدند و نغمه رنگ نبست
زبان خلق همان معنی مگوی تو داشت
چه جرعههاکه نه بر خاک ریختی زاهد
به این حیا نتوان پاس آبروی تو داشت
به سجده خاک شدی همچو اشک و زین غافل
که خاک هم تری از خشکی وضوی توداشت
بهگردش نگهت پی نبرد فطرت تو
که سبحهٔ تو چه زنار درگلوی تو داشت
درین حدیقه به صد رنگ پر زدم بیدل
ز رنگ در نگذشتمکه رنگ و بوی تو داشت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.