هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، با نگاهی فلسفی و عرفانی، به موضوعاتی مانند ندامت، گذرایی زندگی، بی‌ثباتی دنیا، و رهایی از تعلقات مادی می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، به انتقاد از غرور و جهل انسان پرداخته و بر اهمیت آگاهی و تواضع تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از ابیات نیاز به تفسیر و دانش ادبی دارند که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

غزل شمارهٔ ۸۵۰

سعی روزی داشتم آخر ندامت پیش رفت
آسا هر سود‌ن ‌دست‌اندکی ‌ز خویش رفت

عالم اسباب هستی چون عدم چیزی نداشت
هر که ‌را دیدیم درویش آمد و درویش رفت

آه از آن مغرور بی‌دردی ‌کزین ماتمسرا
همچو اشک‌دیدهٔ بی‌نم تغافل‌کیش رفت

صد سحر شور تبسم‌ داشت لعلش‌ لیک حیف
این نمک پر بیخبر از سینه‌های ریش رفت

صبح هر اقبال غافل از شب ادبار نیست
ای‌بسا حسنی‌ که ‌از خط‌،‌سر به ‌جیب‌ ریش‌ رفت

پیرو خلق دنی بودن زغیرتهاست دور
شیرمردان را نباید بر طریق میش رفت

زبن ندامت جز تحیر با چه پردازدکسی
عمر فرصت در نظر کم آمد از بس بیش رفت

امن‌خواهی تشنهٔ‌تشویش طبع‌کس مباش
خون فاسد روزگارش در خمار نیش رفت

شغل اعمال دگر، بسیار بود، اما چه سود
هرکه در بزم خیال آمد خیال‌اندیش رفت

چارهٔ این درد بی‌درمان ندارد هیچ ‌کس
مرگ پیش آمد زمانی‌کز نفس تشویش رفت

با ادب جوشیده‌ای بیدل ز هذیان دم مزن
موج‌ گوهر بسته‌ را شوخی نخواهد پیش‌ رفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.