هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند عشق، هستی، فقر، غیرت، و زندگی می‌پردازد. شاعر از تصاویر و استعاره‌های عمیق برای بیان احساسات و تفکرات خود استفاده می‌کند. در این شعر، مفاهیمی مانند عشق به عنوان تاج سر، فقر و زندگی، و تأثیر دیوانگان بر زندگی انسان مطرح شده‌اند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی خوانش متون ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۵۱

قامتش سامان شوخی از نگاه ما گرفت
این نوای فتنه از تار نظر بالا گرفت

هستی ما حایل آن جلوه سرشار نیست
از حبابی پرده نتوان بر رخ دریا گرفت

با همه افسردگی خاشاک غیرت پروریم
آتشی هرجا بلندی‌کرد فال از ما‌ گرفت

در سواد فقر خوابیده‌ست فیض زندگی
صبح شد صاحب‌ نفس تا دامن شب ها گرفت

عشق اگر رو بر زمین مالد همان تاج سر است
پرتو خورشید را نتوان به زیر پا گرفت

صحبت دیوانگان دارد اثر کز گردباد
چین وحشت دامن آسایش صحراگرفت

بی‌نشانی صیدگاه همت پرواز کیست
شاهباز رنگ من تا پر زند عنقا گرفت

بر سر راه توام خواباند جوش آبله
سعی پا بر جا زمین آخر به دندانهاگرفت

کور شد حاسد ز رشک معنی باریک من
خیره می‌بیند چو مو در دیده ‌کس جا گرفت

گریهٔ مستی به آن‌ کیفیتم آماده است
کز سر مژگان توانم دامن مینا گرفت

داغم از کیفیت تدبیر شوخی‌های حسن
خواستم آیینه ‌گیرد، ساغر صهبا گرفت

زودتر بیدل به منزلگاه راحت می‌رسد
زاد راه خویش هرکس وحشت از دنیاگرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.