هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و غم‌انگیز شاعر است. او از دوری معشوق، بی‌کسی، و ناامیدی می‌گوید و با تصاویر زیبایی مانند زلف آشفتۀ معشوق، گریه‌های بی‌پایان، و دل شکسته، احساسات خود را به تصویر می‌کشد. شاعر همچنین به مفاهیمی چون تقدیر، عشق، و رنج‌های زندگی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج‌های عشق نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۹۱۴

گر بی‌تو نگه را به تماشا هوس افتاد
بر هرچه گشودم مژه در دیده خس افتاد

از بخت سیه چاره ندارم چه توان کرد
چون زلف به آشفتگی‌ام دسترس افتاد

در گریه تنک‌مایه‌تر از من دگری نیست
کز ضعف سرشکم به شمار نفس افتاد

تا بیکسی‌ام قافله‌سالار فغان کرد
خون شد دل و چون اشک ز چشم جرس افتاد

شوقی به شکست دل من مست خروش است
آگه نی‌ام این شیشه ز دست چه کس افتاد

از آفت تعجیل حذر کن که در این باغ
بر خاک نخستین ثمر پیشرس افتاد

شد عین حقیقت چو مجازت ز میان رفت
عشق است گر آتش به بنای هوس افتاد

چون شانه ره ما همه پیچ و خم زلف است
چندان که قدم پیش نهادیم پس افتاد

عمری‌ست پر افشان گلستان خیالیم
غم نیست اگر طایر ما در قفس افتاد

اسباب غبار نگه عبرت ما نیست
در دیدهٔ آتش نتوان گفت خس افتاد

کلفت مکش از عمر عیان است چه باشد
سنگینی باری که به دوش نفس افتاد

بیدل لب آن برگ ‌گل اندام ندارد
شهدی‌ که تواند به خیالش مگس افتاد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.