۳۰۶ بار خوانده شده
نه فخر میدمد اینجا نه ننگ میبارد
بر این نشانکه تو داری خدنگ میبارد
فریب ابر کرم خوردهای از این غافل
که قطره قطره همان چشم تنگ میبارد
دگر چه چاره به جز خامشی که همچو حباب
بر آبگینهٔ ما آه سنگ میبارد
وداع فرصت برق و شرار خرمن کن
به مزرعی که شتاب از درنگ میبارد
بهار این چمن از بسکه وحشتاندودست
ز داغ لاله جنون پلنگ میبارد
به پرسش دل چاک که سودهای ناخن
که رنگ خون بهارت ز چنگ میبارد؟
به حیرتم که نگاه از چه حیرت آب دهم
ز خار وگل همه حسن فرنگ میبارد
دل شکسته خمستان یاد نرگس کیست
که اشکم از مژه ساغر به چنگ می بارد
مخور فریب مروت ز چرخ مینارنگ
که جای باده از این شیشه سنگ میبارد
ز آبیاری کشت حسد تبرا کن
که خون عافیت از ساز جنگ میبارد
خطاست تهمت جرات به عجز ما بستن
هزار آبله بر پای لنگ میبارد
مخواه غیر توهم ز اغنیا بیدل
که ابر مزرع این قوم بنگ میبارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بر این نشانکه تو داری خدنگ میبارد
فریب ابر کرم خوردهای از این غافل
که قطره قطره همان چشم تنگ میبارد
دگر چه چاره به جز خامشی که همچو حباب
بر آبگینهٔ ما آه سنگ میبارد
وداع فرصت برق و شرار خرمن کن
به مزرعی که شتاب از درنگ میبارد
بهار این چمن از بسکه وحشتاندودست
ز داغ لاله جنون پلنگ میبارد
به پرسش دل چاک که سودهای ناخن
که رنگ خون بهارت ز چنگ میبارد؟
به حیرتم که نگاه از چه حیرت آب دهم
ز خار وگل همه حسن فرنگ میبارد
دل شکسته خمستان یاد نرگس کیست
که اشکم از مژه ساغر به چنگ می بارد
مخور فریب مروت ز چرخ مینارنگ
که جای باده از این شیشه سنگ میبارد
ز آبیاری کشت حسد تبرا کن
که خون عافیت از ساز جنگ میبارد
خطاست تهمت جرات به عجز ما بستن
هزار آبله بر پای لنگ میبارد
مخواه غیر توهم ز اغنیا بیدل
که ابر مزرع این قوم بنگ میبارد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.