هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربیات شخصی و احساسات درونی خود سخن می‌گوید. او از دیدن چراغ‌ها و آزمودن آنها، خجالت و شرمندگی، دزدی و پشیمانی از آن، و از دست دادن بال و پر خود می‌گوید. همچنین، او از شکستن جام و پاره کردن پرده‌های خود و باریدن اشک از چشمانش صحبت می‌کند. در پایان، شاعر از خنده و گریه‌های خود در بهار و از تأثیر شمس تبریزی بر خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دزدی و پشیمانی نیاز به درک بالاتری از مسائل اخلاقی و انسانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۱۵۸۴

هر کِه گوید کان چراغِ دیده‌‌ها را دیده‌‌‌‌اَم
پیش من نِهْ دیده‌‌‌‌اش را کِامْتِحانِ دیده‌‌‌‌اَم

چَشمِ بَد دور از خیالَش دوشِمان بَسْ لُطف کرد
من پَسِ گوش از خَجالَت تا سَحَر خاریده‌‌‌‌اَم

گر چه او عَیّار و مَکّار است گِردِ خویش تن
از میانِ رَختِ او من نَقْدها دُزدیده‌‌‌‌اَم

پایْ از دُزدی کَشیدم چون که دست از کار شُد
زان که دُزدی دُزدتَر از خویشتن بِشْنیده‌‌‌‌اَم

جُمله مُرغان به پَرّ و بالِ خود پَرّیده‌اند
من زِ بال و پَرِّ خود‌‌ بی‌بال و پَرْ پَرّیده‌‌‌‌اَم

من به سنگِ خود همیشه جامِ خود بِشْکَسته‌‌‌‌ام
من به چَنگِ خود همیشه پَرده‌‌‌‌اَم بِدْریده‌‌‌‌ام

من به ناخُن‌‌‌هایِ خود هم اصلِ خود بَرکَنده‌‌‌‌ام
من زِ ابرِ چَشمِ خود بر کِشتِ جانْ باریده‌‌‌‌ام

ای سِیَه دل لاله بر کِشتم چرا خَندیده‌یی
نوبَهارت وانِمایَد آنچه من کاریده‌‌‌‌ام

چون بهارم از بهارِ شَمسِ تبریزیْ خَدیو
از دَرونَم جُمله خنده وَزْ بُرونْ زاریده‌‌‌‌ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.