هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از تجربیات و رنج‌های خود در جهان سخن می‌گوید. او از ناامیدی و سختی‌هایی که در زندگی با آن‌ها مواجه شده است، شکایت می‌کند و به دنبال درک عمیق‌تری از وجود و ماهیت جهان است. شاعر از مفاهیمی مانند عدم، اصل و فرع، و شناخت خود و جهان صحبت می‌کند.
رده سنی: 18+ این متن حاوی مفاهیم فلسفی و عرفانی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج‌های زندگی نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۵۸۵

ای جهانِ آب و گِل تا من تو را بِشْناختم
صد هزاران مِحْنَتِ و رنج و بَلا بِشْناختم

تو چَراگاهِ خَرانی نی مُقامِ عیسی‌یی
این چَراگاهِ خَران را من چرا بِشْناختم؟

آبِ شیرینَم ندادی تا که خوانْ گُسترده‌یی
دست و پایم بَسته‌یی تا دست و پا بِشْناختم

دست و پا را چون نَبَندی؟ گاهْواره‌ت خوانْد حَق
دست و پا را بَرگُشایم پاگُشا بِشْناختم

چون درخت از زیرِ خاکی دست‌‌ها بالا کُنم
در هوایِ آن کسی کَزْ وِیْ هوا بِشْناختم

ای شکوفه تو به طِفْلی چون شُدی پیرِ تمام؟
گفت رَستَم از صِبا تا من صَبا بِشْناختم

شاخْ بالا زان رَوَد زیرا زِ بالا آمده‌‌‌‌ست
سویِ اصلِ خویش یازَم کَاصْل را بِشْناختم

زیر و بالا چند گویم؟ لامَکان اصلِ من است
من نه از جایَمْ کجا را از کجا بِشْناختم

نی خَمُش کُن در عَدَم رو در عَدَم ناچیز شو
چیزها را بین که از ناچیزها بِشْناختم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.