هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر احساسات عمیق شاعر دربارهٔ تنهایی، حسرت، عشق و انتظار است. او از ناکامی‌ها، بی‌پاسخی و بی‌توجهی اطرافیان به ارزش‌های حقیقی شکوه می‌کند و به مفاهیمی مانند عجز، صبر، حق‌طلبی و دوری از کینه‌توزی اشاره می‌نماید. همچنین، شاعر از نادیده گرفته شدن حقیقت و زیبایی‌های وجودی توسط دیگران ابراز تاسف می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربهٔ بالاتری دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند حسرت، تنهایی و انتقادهای اجتماعی برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۶۳

حسرت‌، پیام بیکسی آخر به یار برد
قاصد نبرد نامهٔ من انتظار برد

قطع جهات کرده‌ام از انس بور
افتادگی به هر طرفم نی سوار برد

در هجر و وصل آب نگشتم چه فایده
بی‌انفعالی‌ام همه جا شرمسار ،برد

حیف ازکسی‌که ضبط عنان سخن نداشت
تمکین ز سنگ‌، خفت وضع شرار برد

مردان‌! زکینه‌خو‌اهی دونان حذرکنید
خون سگان ز ننگ دم ذوالفقار برد

بی‌رتبه نیست دعوی حق با وجود لاف
منصور را بلندتر از خلق‌، دار برد

گردنکشی ز عجزپرستان چه ممکن است
انگشت هم زپرده ما زینهار برد

زین دشت جز وبال تعلق نچیده‌ایم
آن دامنی‌که کسوت ما داشت خار برد

قدر حضور بحر ندانست زورف
غفلت برای سوختنم برکنار برد

آیینه‌خانه بود تماشاگه ظهور
سیر بهار رنگ به خویشم دچار برد

آخر هوای وصل توام‌کرد بی‌سراغ
چندان تپید دل‌که ز خاکم غبار برد

هستی صفای جوهر تحقیق‌ کس نخواست
هرکس نفس ز خلق یک آیینه‌وار برد

بیدل هجوم قلقل میناست شش جهت
با هر صدایی از خودم این کوهسار برد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.