هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی بیانگر درد و رنج شاعر از ناملایمات زندگی، تنهایی و ناامیدی است. او از فراق یاران، گذر عمر بی‌ثمر، نابودی آرزوها و ستم روزگار می‌نالد. تصاویری مانند سوختن دل، رفتن عمر بی‌ثمر، سیلاب بردن خانه و... همه نشان‌دهنده‌ی غم و اندوه عمیق شاعر هستند. در پایان، شاعر به عجز و نیاز خود در برابر تقدیر اعتراف می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده و لحن غمگین و ناامیدانه‌ی شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل‌درک یا مناسب نباشد. درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم عرفانی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰۶۲

احتیاجم خجلت از احباب برد
سوخت دل تا رخت درمهتاب برد

عمر رفت و آهی از دل‌ گل نکرد
ساز من آب رخ مضراب برد

آه عیش‌ گوشهٔ فقرم نماند
سایهٔ دیوار رفت و خواب برد

آینه آخر به صیقل‌گشت‌گم
بسکه رفتم خانه را سیلاب برد

داشتم تحریر خجلت‌نامه‌ای
تا کنم تکلیف قاصد آب برد

بی‌غرض خلقی ازین حرمان‌سرا
رفت و داغ مطلب نایاب برد

غنچه‌ها شرم از شکفتن باختند
خنده آخر زین چمن آداب برد

قامت خم عجز می‌خواهد ز ما
سجده باید پیش این محراب برد

محرم سیر گریبان کس مباد
زورق ما را که در گرداب برد

برکه نالم بیدل از بیداد چرخ
خواب من آواز این دولاب برد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.