هوش مصنوعی: این متن شعری است که به مضامینی مانند عشق، رنج، تقدیر، ناامیدی و تأملات فلسفی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند حیا، نفس، دل، عطسه، آتش، نیستان، و آیینه استفاده کرده تا احساسات عمیق و پیچیدهٔ انسانی را بیان کند. همچنین، اشاراتی به طبیعت و عناصری مانند گل و بهار دارد که بر زیبایی‌شناسی شعر افزوده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۲۴

راه فضولی ما هم در ازل حیا زد
تا چشم باز کردیم مژگان به پشت پا زد

صبحی زگلشن راز بوی نفس جنون‌ کرد
برهردماغ چون‌گل صد عطسه زین هوا زد

دل داغ بی‌نصیبی است از غیرت فسردن
دست که دامن ناز بر آتش حنا زد

سررشتهٔ نفس نیست چندان‌ کفیل طاقت
گر دل‌گره ندارد بر طبع ما چرا زد

در نیم‌ گردش رنگ دور نفس تمام است
جام هوس نباید بر طاق‌ کبریا زد

تا دل ازین نیستان یک ناله‌وار برخاست
چون ‌بند نی ضعیفی ‌صد تکیه ‌بر عصا زد

آرایش تحیر موقوف دستگاهیست
راه هزار جولان دامان نارسا زد

افلاس در طبایع بی‌شکوه فلک نیست
ساغر دمی ‌که بی می‌ گردید بر صدا زد

درکارگاه تقدیر دامان خامشی گیر
از آه و ناله نتوان آتش درین بنا زد

با گرد این بیابان عمریست هرزه تازیم
در خواب ناز بودیم بر خاک ما که پا زد

آیینه در حقیقت تنبیه خودپرستی است
با دل دچارگشتن ما را به روی ما زد

بیدل بهار امکان رنگی نداشت چندان
دستی که سودم از یأس بر گل تپانچه‌ها زد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.