هوش مصنوعی: این شعر از بیدل به بیان دردها و رنج‌های زندگی، ناامیدی‌ها و تلاش‌های بی‌ثمر می‌پردازد. شاعر از بی‌عدالتی‌ها، ناپایداری دنیا و رنج‌های عشق سخن می‌گوید و احساساتی مانند اندوه، حسرت و ناامیدی را به تصویر می‌کشد. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیمی مانند انتقام، شرم و مروت دارد.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند انتقام، رنج و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۴۶

مباش غره به سامان این بنا که نریزد
جهان طلسم غبارست ازکجا که نریزد

مکش ز جرات اظهار شرم تهمت شوخی
عرق دمی شود آیینهٔ حیا که نریزد

به جدگرفتن تدبیر انتقام چه لازم
همانقدر دم تیغت تنک‌نما که نریزد

قدح به خاک زدیم از تلاش صحبت دونان
نداشت آن همه موج آبروی ما که نریزد

به‌گوش منتظران ترانهٔ غم عشقت
فسانهٔ شبخون دارد آن صدا که نریزد

دل ستمکش بیحاصلی چو آبله دارم
کسی‌کجا برد این دانه زیر پا که نریزد

به باد رفتم و بر طبع‌کس نخورد غبارم
دگر چه سحرکند خاک بی‌عصا که نریزد

نثار راه تو دیدم چکیدن آینه اشکی
گرفتم از مژه‌اش برکف دعا که نریزد

خمید پیکرم از انتظار و جان به لب آمد
قدح به یاد توکج کرده‌ام بیا که نریزد

به این حنا که‌ گرفته است خون خلق به ‌گردن
اگر تو دست فشانی چه رنگها که نریزد

غم مروت قاتل‌گداخت پیکر بیدل
مباد خون ‌کس ارزد به این بها که نریزد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
ح ظریفی
۱۳۹۹/۹/۲۶ ۰۲:۴۲

بریز خو ن مرا لیک پاس حرمت دار
هوای عزت آبرو هر کجا که نریزد
حضرت ظریفی