هوش مصنوعی:
این شعر به مفاهیمی مانند ناتوانی در رسیدن به کمال، محدودیتهای انسانی، ناامیدی از وعدههای دروغین، و تفاوت بین ظاهر و باطن میپردازد. شاعر از نرسیدن به آرزوها، حقیقت زندگی و بیثباتی جهان سخن میگوید و به مضامینی مانند عرفان، فلسفه و انتقاد اجتماعی اشاره دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین ممکن است برخی از مضامین مانند ناامیدی و انتقاد از جامعه برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۱۱۶۷
هرگز به دستگاه نظر پا نمیرسد
کور عصاپرست به بینا نمیرسد
هر طفل غنچه هم سبق درس صبح نیست
هر صاحبنفس به مسیحا نمیرسد
گل خاک گشت و شوخی رنگ حنا نیافت
افسوس جبههای که به آن پا نمیرسد
این است اگر حقیقت نیرنگ وعدهات
ماییم و فرصتی که به فردا نمیرسد
از نقش اعتبار جهان سخت سادهایم
تمثال کس به آینهٔ ما نمیرسد
در جستجوی ما نکشی زحمت سراغ
جایی رسیدهایم که عنقا نمیرسد
ما را چو سیل خاک به سر کردن است و بس
تا آن زمان که دست به دریا نمیرسد
آسودهاند صافدلان از زبان خلق
ازموج می شکست به مینا نمیرسد
یک دست میدهد سحر و شام روزگار
هیچ آفتی به این گل رعنا نمیرسد
در گلشنی که اوست چه شبنم، کدام رنگ
یعنی دعای بویگل آنجا نمیرسد
رمز دهان یار ز ما بیخودان مپرس
طبع سقیم ما به معما نمیرسد
زاهد دماغ توبه به کوثر رساندهای
معذور کاین خیال به صهبا نمیرسد
آخر به رنگ نقش قدم خاک گشتن است
آیینه پیش پا وکسی وانمیرسد
بیدل به عرض جوهر اسرار خوب و زشت
آیینهای به صفحهٔ سیما نمیرسد
کور عصاپرست به بینا نمیرسد
هر طفل غنچه هم سبق درس صبح نیست
هر صاحبنفس به مسیحا نمیرسد
گل خاک گشت و شوخی رنگ حنا نیافت
افسوس جبههای که به آن پا نمیرسد
این است اگر حقیقت نیرنگ وعدهات
ماییم و فرصتی که به فردا نمیرسد
از نقش اعتبار جهان سخت سادهایم
تمثال کس به آینهٔ ما نمیرسد
در جستجوی ما نکشی زحمت سراغ
جایی رسیدهایم که عنقا نمیرسد
ما را چو سیل خاک به سر کردن است و بس
تا آن زمان که دست به دریا نمیرسد
آسودهاند صافدلان از زبان خلق
ازموج می شکست به مینا نمیرسد
یک دست میدهد سحر و شام روزگار
هیچ آفتی به این گل رعنا نمیرسد
در گلشنی که اوست چه شبنم، کدام رنگ
یعنی دعای بویگل آنجا نمیرسد
رمز دهان یار ز ما بیخودان مپرس
طبع سقیم ما به معما نمیرسد
زاهد دماغ توبه به کوثر رساندهای
معذور کاین خیال به صهبا نمیرسد
آخر به رنگ نقش قدم خاک گشتن است
آیینه پیش پا وکسی وانمیرسد
بیدل به عرض جوهر اسرار خوب و زشت
آیینهای به صفحهٔ سیما نمیرسد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.