۳۸۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۰۳

چون که در باغَت به زیرِ سایهٔ طوبی‌سْتَم
گَرم در کار آمدم موقوفِ مُطرب نیستم

همچو سایه بر طَوافَم گِردِ نورِ آفتاب
گَهْ سُجودَش می­کُنم گاهی به سَر می­ایستم

گَهْ درازمْ گاه کوتَه همچو سایه پیشِ نور
جُمله فرعونَم چو هستم چون نِیَمْ موسیسْتَم

من میانِ اِصْبَعینِ حُکْمِ حَقَّم چون قَلَم
در کَفِ موسی عَصا گاهیّ و گَهْ اَفْعیسْتَم

عشق را اندیشه نَبْوَد زان که اندیشه عَصاست
عقل را باشد عَصا یعنی که من اَعْمیسْتَم

روح موقوفِ اشارتْ می­بِنالَد هر دَمی
بر سَرِ رَهْ مُنْتَظِر موقوفِ یک آریسْتَم

چون از این­جا نیستم این­جا غَریبَم من غریب
چون دَرین­جا بی­قَرارم آخِر از جاییسْتَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.