هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، بیانگر درد دوری از معشوق، حسرت زندگی و تأمل در وجود انسان است. شاعر از نگاه به غیر، حیا، مجنون‌وارگی، فریب زندگی، تنهایی، عجز و ناتوانی، و اشک و آه سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به بی‌ثباتی دنیا و ارزش معنوی نام و نشان دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و اندوه‌بار نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۱۸۰

زشوخی چشم من‌تاکی به روی غیرواباشد
نگه باید به خود پیچد اگرصاحب حیا باشد

تصور می‌تپد در خون تحیر می‌شود مجنون
چه ظلم است اینکه‌ کس دور از تو با خو‌د آشنا باشد

ازبن خاک فنا تاکی فریب زندگی خوردن
که دارد دست شستن‌ گر همه آب بقا باشد

سراغ جلوه‌ای در خلوت دل می‌دهد شوقم
غریبم خانهٔ آیینه می‌پرسم‌کجا باشد

ندارد عزم صادق انفعال هرزه جولانی
به اندوه‌کجی خون شو اگر تیرت خطا باشد

مژه هرجا بهم یابی نگاهی خفته است آنجا
نه‌شامت بی‌سحر جوشد نه‌زنگت‌بی‌صفا باشد

چه امکانست خم بردارد از بنیاد عجز من
اگر زیر بغل چون تار چنگم صد عصا باشد

ز بس چون‌گل تنک‌کردند برک عشرت ما را
اگر رنگی پر افشاند شکست ‌کار ما باشد

به غیر از ناله سامانی ندارد خانهٔ وحشت
کمان حلقهٔ زنجیر ما تیرش صدا باشد

ندارد هیچکس آگاهی از سعی ‌گداز من
همان بیرنگ می‌سوزد نفس درهرکجا باشد

پی هر آه از خود رفته دارم قاصد اشکی
سحر هر سو خرامد چشم شبنم در قفا باشد

تامل‌کن چه مغرور اقامت مانده‌ای بیدل
مبادا در نگین نامی‌که داری نقش پا باشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.