هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات عمیق و عشق شدید خود سخن می‌گوید. او خود را مست و آزاده توصیف می‌کند که از قید و بندهای دنیوی رها شده و به سوی عشق و معنویت پرواز کرده است. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که او را به جنون و شور می‌کشاند و از هرگونه ترس و وابستگی دنیوی آزاد می‌سازد. او عشق را به عنوان روح جهان و منبع حیات می‌داند و خود را فدای این عشق می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۰۷

زِ فَلَک قوت بگیرم دَهَن از لُوت بِبَندم
شِکَم اَرْ زار بِگِرید منِ عَیّار بِخَندم

مَثَلِ بُلبُلِ مَستم قَفَصِ خویش شِکَستم
سویِ بالا بِپَریدم که من از چَرخِ بُلندم

نه چُنان مَست و خَرابم که خورَد آتش و آبم
هَمگی غَرقِ جُنونَم هَمگی سِلْسِله مَندم

کُلَه اَرْرفت بُرو گو نه کَلَم سِلْسِله­مویَم
خَر اگر مُرد بُرو گو که بَرین پُشتِ سَمَنْدم

همه پُرباد از آنَم که مَنَم نای و تو نایی
چو تویی خویشِ من ای جان پِیِ این خویش پَسَندم

زِپِیِ قَند و نَباتِ تو بَسی طَبْله شِکَستم
زِپِیِ آبِ حَیات تو بَسی جوی بِکَندم

چو تویی روحْ جهان را جِهَتِ چَشمِ بَدان را
اگرم پاک بِسوزی سِزَد ایرا که سِپَندم

اگر از سوزْ چو عودَم وَگَر از سازْ چو عیدم
نه از آن عید بِخَندم نه ازین عودْ بِرَندم؟

سَرِ سودایِ تو دارم سَرِ اندیشه نَخارم
خَبَرم نیست که چونَم نَظَرم نیست که چَندم

تُرُشی نیست در آن خَد تُرُش او کرد به قاصد
که اگر روتُرُشَم من نه همان شَهْدم و قَندم؟

چو دِلَم مَستِ تو باشد همه جان­هاست غُلامَم
وَگَر از دستِ تو آید نکُند زَهرْ گَزَندم

طَرَفِ سِدْرهٔ جان را تو فروکَش به کَفَم نِهْ
سویِ آن قَلعهٔ عالی تو بَرانداز کَمَنْدَم

نه بَرین دَخْل بِچَفْسَم نه ازین چَرخْ بِتَرسَم
چو فُزون خرج کُنم من نه فُزون دَخلْ دَهَنْدم؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.