هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و وفاداری خود به معشوق سخن میگوید. او از عشوهها و فریبهای معشوق عبور کرده و اعلام میکند که حتی اگر معشوق از عهد خود برگردد، او همچنان وفادار خواهد ماند. شاعر از احساسات شدید خود، از جمله عشق، درد و امید، صحبت میکند و از معشوق میخواهد که به او توجه کند و عشقش را جبران کند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی بیشتری دارند تا به درستی درک شوند.
غزل شمارهٔ ۱۶۰۶
هَله دوشَت یَله کردم شبِ دوشَت یَله کردم
دَغَل و عِشْوه که دادی به دلِ پاک بِخوردم
بِدِه امشب هم از آنَم نَخورم عشوه من امشب
تو گَر از عَهْد بِگَردی من از آن عَهد نگردم
چو همه نور و ضیایی به دل و دیده دَرآیی
به دَم گرمْ بِپُرسی چو شنیدی دَمِ سَردم
نَفَسی شاخِ نَباتم نَفَسی پیشِ تو ماتَم
چه کُنم چاره چه دارم به کَفَت مُهرهٔ نَردم
چو رَوی مَست و پیاده قَدَمَت را همه فَرشَم
چو رَوی راهْ سَواره زِ پِیِ اسپِ تو گَردم
مَکُن ای جانْ همهساله تو به فردام حَواله
تو مرا گول گرفتی که سَلیمَم سَرهمَردم
خود اگر گول و سَلیمَم تو رَوا داری و شاید؟
که دلِ سنگ بِسوزد چو شود واقِفِ دَردم
به خدا کِتْ نَگُذارم کَم ازین نیز نباشد
که نَهی چهرهٔ سُرخَت نَفَسی بر رُخِ زَردم
وَگَر از لُطف دَرآیی که بَرین هم بِفَزایی
به یکی بوسه زِ شادی دو جهان را بِنَوَردم
فَعِلاتُن فَعِلاتُن فَعِلاتُن فَعِلاتُن
تو گُمان داشتی ای جان که مگر رفتم و مُردم
دَغَل و عِشْوه که دادی به دلِ پاک بِخوردم
بِدِه امشب هم از آنَم نَخورم عشوه من امشب
تو گَر از عَهْد بِگَردی من از آن عَهد نگردم
چو همه نور و ضیایی به دل و دیده دَرآیی
به دَم گرمْ بِپُرسی چو شنیدی دَمِ سَردم
نَفَسی شاخِ نَباتم نَفَسی پیشِ تو ماتَم
چه کُنم چاره چه دارم به کَفَت مُهرهٔ نَردم
چو رَوی مَست و پیاده قَدَمَت را همه فَرشَم
چو رَوی راهْ سَواره زِ پِیِ اسپِ تو گَردم
مَکُن ای جانْ همهساله تو به فردام حَواله
تو مرا گول گرفتی که سَلیمَم سَرهمَردم
خود اگر گول و سَلیمَم تو رَوا داری و شاید؟
که دلِ سنگ بِسوزد چو شود واقِفِ دَردم
به خدا کِتْ نَگُذارم کَم ازین نیز نباشد
که نَهی چهرهٔ سُرخَت نَفَسی بر رُخِ زَردم
وَگَر از لُطف دَرآیی که بَرین هم بِفَزایی
به یکی بوسه زِ شادی دو جهان را بِنَوَردم
فَعِلاتُن فَعِلاتُن فَعِلاتُن فَعِلاتُن
تو گُمان داشتی ای جان که مگر رفتم و مُردم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.