هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد و رنج ناشی از عشق و جدایی است. شاعر از فراق یار می‌نالد و از فداکاری‌های خود در راه عشق سخن می‌گوید. او از اشک‌ها، حسرت‌ها و رنج‌هایش می‌گوید و اینکه چگونه همه‌چیز را در راه معشوق فدا کرده است. شعر همچنین به مفاهیمی مانند تقدیر، صبر و تسلیم در برابر عشق الهی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند درد فراق و فداکاری نیاز به بلوغ عاطفی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۲۲۰

دل خاک سر کوی وفا شد چه بجا شد
سر در ره تیغ تو فدا شد چه بجا شد

اشکم‌ که دلی داشت‌ گره بر سر مژگان
درکوی تو از دیده جدا شد چه بجا شد

ما را به بساطی‌که توچون فتنه نشستی
برخاستن ازخویش عصا شد چه بجا شد

چون سایه به خاک قدمت جبههٔ ما را
یک سجده ‌به صد شکر ادا شد چه بجا شد

این دیده‌ که حسرتکده شوق تماشاست
ای خوش‌ نگهان جای شما شد چه بجا شد

از حسرت دیدار تو اشک هوس‌ آلود
امشب نگه چشم حیا شد چه بجا شد

چشمت به غلط سوی دل انداخت نگاهی‌
تیری‌که ازان شست خطا شد چه بجا شد

بر صفحهٔ روی تو زکلک ید تقدیر
خط سیه انگشت‌نما شد چه بجا شد

در بزم تو آخر نگه شعله عنانم
چون شمع زاشک آبله پا شد چه بجاشد

لخت جگری بر سر هر اشک فشاندیم
حق نمک گریه ادا شد چه بجا شد

گردی‌که به امید تو دادیم به بادش
آرایش صد دست دعا شد چه بجا شد

چون سایه سر راه دو رنگی نگرفتیم
روز سیه ما شب‌ ما شد چه بجا شد

زین یکدو نفس عمر میان من و دلدار
گیرم ‌که اداهای بجا شد چه بجا شد

بیدل هوس نشئهٔ آوارگیی داشت
چون اشگ‌کنون بی‌سر وپا شد چه بجا شد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.