هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، با زبان نمادین و پر از استعاره، به موضوعاتی مانند ناامیدی، تنهایی، تقدیر، و بی‌ثباتی زندگی می‌پردازد. شاعر از بی‌فایده بودن هستی، غم‌های انسانی، و ناتوانی در رسیدن به آرزوها سخن می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند تسلیم در برابر تقدیر، گذرا بودن زندگی، و جست‌وجوی معنا اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانهٔ شعر برای سنین پایین‌تر مناسب نیست.

غزل شمارهٔ ۱۲۲۵

ای شمع تک وتاز نفس ‌گرد سفر شد
اکنون به چه امید توان سوخت سحر شد

در نسخهٔ بیحاصل هستی چه توان خواند
زان خط‌که غبار ‌نفسش زبر و زبر شد

مردم همه در شکوهء بیکاری خویشند
سرخاری این طایفه هنگامهٔ‌ گر شد

در خامهٔ تقدیر نگونی عرقی داشت
کاخر خط پیشانی ما اینهمه تر شد

تمثال به آن جلوه نمودیم مقابل
ای بیخردان آینه‌داری چه هنر شد

افسانهٔ خاموشی من‌کیست‌که نشنید
گم شد جرس از قافله چندانکه خبرشد

یاران نرسیدند به داد سخن من
نظمم ‌چه فسون‌ خواند که‌ گوش‌ همه ‌کر شد

چون سبحه درین سلسله بیگانگیی نیست
سرها همه پا بود که پاها همه سر شد

گستاخی‌ام از محفل آداب بر آورد
گردیدن من‌گرد سرش حلقهٔ در شد

فریاد که از دل به حضوری نرسیدم
شب بودکه در خانهٔ آیینه سحر شد

در قسلزم تقدیرکه تسلیم کنار است
کشتی و کدو، صورت امواج خطر شد

چون ما نو آن‌کس‌ که به تسلیم جبین سود
هرچند که تیغش به سر افتاد سپر شد

تا یک مژه خوابم برد ازخویش چو اخگر
خاکستر دل جوش زد و بالش پر شد

فکر چمن‌آرایی فردوس که دارد
سر در قدمت محو گریبان دگر شد

بیدل نشوی غافل از اقبال گریبان
هر قطره ‌که در فکر خود افتاد گهر شد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.