هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، با زبانی پر از استعاره و تشبیه، به بیان دردها و رنج‌های عاشقانه می‌پردازد. شاعر از داغ عشق، حسرت دیدار، و رنج‌های ناشی از جدایی می‌گوید. تصاویری مانند داغ شدن دل از تپیدن، گل محروم از چیدن، و شمع سوخته از عشق، همه نشان‌دهنده‌ی عشقی سوزان و پررنج هستند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۳۲

تا دل دیوانه واماند از تپیدن داغ شد
اضطراب این سپند از آرمیدن داغ شد

هیچکس‌چون نقش‌پا از خاک‌راهم برنداشت
این‌گل محرومی از درد نچیدن داغ شد

می دهد سعی طلب عرض سراغ منزلم
نادویدنها ز درد نارسیدن داغ شد

غافلم از حسنش اما اینقدر دانم‌که دوش
برق‌حیرت جلوه‌ای دیدم‌که دیدن داغ شد

برق بردل ریخت آخر حسرت نشو و نما
چون شرر این دانه از شوق دمیدن داغ شد

از جنون‌پیمایی طاووس بیتابم‌- مپرس
پر زدم چندان‌ که در بالم پریدن داغ شد

محو دیدارکه‌ام کز دورباش جلوه‌اش
برمژه هرقطره اشکم تا چکیدن داغ شد

عاقبت ‌گردنکشان ‌را طو‌ق‌ گردن نقش‌ پاست
شعله هم اینجا به‌ جرم سر کشیدن داغ شد

آب درآیینه آخر فال حیرت می‌زند
آنقدر از پا نشستم کارمیدن داغ شد

غیر عبرت شمع من زین انجمن حاصل نکرد
انچه در دیدن گلش بود از ندیدن داغ شد

ناله‌ای ‌کردم به‌ گلشن بیدل از شوق گلی
لاله‌ها را پنبهٔ ‌گوش از شنیدن داغ شد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.