هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شوریدگی خود سخن می‌گوید. او با بیان تصاویر شاعرانه مانند ساغر مردی، کوه، چاه و دیوار، عشق خود را به یارش نشان می‌دهد و از قدرت و توانایی خود در غلبه بر موانع و مشکلات می‌گوید. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند ایمان، جنگ و فغان اشاره می‌کند و از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که او را به حرکت وامی‌دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۶۰۹

چو یکی ساغَرِ مَردی زِ خُمِ یار بَرآرَم
دو جهان را و نَهان را همه از کار بَرآرَم

زِپَسِ کوه بَرآیَم عَلَمِ عشقْ نِمایَم
زِ دلِ خاره و مَرمَر دَمِ اِقْرار بَرآرَم

زِ تَکِ چاه کسی را تو به صد سال بَرآری
منِ دیوانهٔ بی­دل به یکی بار بَرآرَم

چو از آن کوهِ بُلندم کَمَرِ عشق بِبَندم
زِ کَمَرگاهِ مُنافِق سَرِ زُنّار بَرآرَم

بَرِ من نیست من و ما عَدَمَم بی­سَر و بی­پا
سَر و دل زان بِنَهادم که سَر از یار بَرآرَم

به تو دیوار نِمایَم سویِ خود دَر بِگُشایم
به میان دست نباشد دَر و دیوار بَرآرَم

تو چه از کارفَزایی سَر و دَسْتار نِمایی؟
که من از هر سَرِ مویی سَر و دَسْتار بَرآرَم

تو زِ بیگاه چه لَنْگی زِ شبِ تیره چه تَرسی؟
که من از جانِبِ مَغرب مَهِ اَنْوار بَرآرَم

تو زِ تاتار هَراسی که خدا را نَشِناسی
که دو صد رایَتِ ایمان سویِ تاتار بَرآرَم

هَله این لحظه خَموشَم چو میِ عشق بِنوشَم
زِرِهِ جنگ بِپوشَم صَفِ پیکار بَرآرَم

هَله شَمسُ الْحَقِ تبریز زِفِراقِ تو چُنانم
که هیاهوی و فَغان از سَرِبازار بَرآرَم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.