هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و غنایی از بیدل دهلوی، به مفاهیمی مانند عشق، حیرت، جدایی، و بی‌ثباتی دنیا می‌پردازد. شاعر از گذشت زمان، نیرنگ وفا، و حسرت‌های زندگی سخن می‌گوید و با تصاویر شاعرانه‌ای مانند شمع، پرواز، و گردباد، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی این شعر برای درک و تجربه‌ی نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین عاطفی سنگین، فهم آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

غزل شمارهٔ ۱۲۹۵

از دلم‌بگذشت و خون‌در چشم حیرت‌ساز ماند
گرد رنگی یادگارم زان بهار ناز ماند

پیش از ایجاد توهم جوهر جان داشت جسم
تا پری در شوخی آمد شیشه از پرواز ماند

کاروان ما و من یکسر شرر دنباله است
امتیازی دامن وحشت‌گرفت و باز ماند

شمع یک‌رنگی ز فانوس خموشی روشن است
نیست جز تار نفس چون ناله از آواز ماند

امتیاز گوشه‌گیری دام راه کس مباد
صید ما از آشیان در چنگل شهباز ماند

حلقهٔ سرگشتگی دارد به‌ گوش گردباد
نقش‌پایی‌هم‌گر از مجنون به‌صحرا باز ماند

کیست در راهت دلیل ‌کاروان شوق نیست
ناله بال افشاند هرجا طاقت پرواز ماند

داغ نیرنگ وفا را چاره نتوان یافتن
جلوه خلوت‌پرور و نظاره بیرون‌تاز ماند

تا به بیرنگیست‌سیر پرفشانیهای رنگ
یافت انجام آنکه سر در دامن آغاز ماند

صیقل تدبیر برآیینهٔ ما زنگ ریخت
شعلهٔ این تیغ آخر در دهان‌گاز ماند

یاد عمر رفته بیدل خجلت بیحاصلی‌ست
باز پیوستن ندارد آنچه از ما باز ماند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.