هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از بیدل دهلوی به مفاهیمی مانند ناپایداری دنیا، وهم‌آلودگی خیال، عشق و جنون، و جستجوی حقیقت می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌های عمیق مانند آیینه، عرش و فرش، و عنقا، به بی‌ثباتی وجود و اهمیت دل در شناخت حقیقت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر برای درک و ارتباط برقرار کردن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۰۰

گر آیینه‌ات در مقابل نماند
خیال حق و فکر باطل نماند

نه ‌صبحی‌ست اینجا نه بامی‌ست پیدا
کجا عرش وکو فرش اگر دل نماند

همین‌پوست مغز است اگر واشکافی
خیال است لیلی چو محمل نماند

نم خون عشاق اگر شسته‌گردد
حنا نیز در دست قاتل نماند

ز دانش به صد عقده افتاده‌ کارت
جنون‌گرکنی هیچ مشکل نماند

نخواهی به تاب نفس غره بودن
که این شمع آخر به محفل نماند

نشان گیر ازگرد عنقا سراغم
به آن نقش پایی‌که درگل نماند

برد شوق اگر لذت نارسیدن
اقامت در آغوش منزل نماند

مجازآفرین است میل حقیقت
کرم گرکند ناز سایل نماند

نفس عالمی دارد امّا چه حاصل
دو دم بیش پرواز بسمل نماند

جهان جمله فرش خیال است امّا
ز صیقل گر آیینه غافل نماند

دل جمع دارد چه دنیا چه عقبا
چوگوهر شدی بحر و ساحل نماند

در این بزم ز آثار اسرارسنجان
چه ماند اگر شعر بیدل نماند
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.