هوش مصنوعی: این شعر از بیدل به موضوعاتی مانند ناامیدی، از دست دادن فرصت‌ها، و ناتوانی در بیان احساسات می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند پرواز، ساز، آواز، و درد دل برای انتقال حس غم و اندوه استفاده می‌کند. در نهایت، شعر به این نتیجه می‌رسد که با وجود تمام تلاش‌ها، چیزی از شوق و اشتیاق گذشته باقی نمانده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، فضای غالب شعر غمگین و پیچیده است و ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۹۹

رشته بگسیخت نفس زیر و بم ساز نماند
گوش ما باز شد امروز که آواز نماند

واپسی بین‌ که به صد کوشش ازین قافله‌ها
بازماندن دو قدم نیز ز ما باز نماند

ترک جرأت‌ کن اگر عافیتت می‌باید
آشیان در ته بال است چو پرواز نماند

ساز اظهار جز انجام نفس هیچ نبود
خواستم درد دلی سرکنم آغاز نماند

شرم مخموری‌ام از جبههٔ مینای غرور
عرقی ریخت که می در قدح راز نماند

با همه نفی سخن شوخی معنی باقیست
بال و پر ریخت گل و رنگ ز پرواز نماند

غنچهٔ راز ازل نیم تبسم پرداخت
پردهٔ غیر هجوم لب غماز نماند

سایه از رنگ مگر صرفهٔ تحقیق برد
هرچه ما آینه‌کردیم به پرداز نماند

موج ما را زگهر پای هوس خورد به سنگ
سعی لغزید به دل‌گرد تک وتاز نماند

بیدل این باغ همان جلوه بهار است اما
شوق ما زنگ زد آیینهٔ‌گداز نماند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.