هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند عشق، عرفان، گذشت زمان، و تفکر در مورد وجود و عدم می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند دل‌گرمی، حسرت، فهم عرفانی، و یاد گذشتگان سخن می‌گوید و به رابطه‌ی انسان با جهان و خودش اشاره دارد. در نهایت، شعر به تلاش برای درک حقیقت و پذیرش تغییرات زندگی تأکید می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر برای درک و تجربه‌ی مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و پیچیده‌ی شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتر دارد.

غزل شمارهٔ ۱۳۰۲

کم نیست صحبت دل‌گر مرد، زن نماند
آیینه خانه‌ای هست‌، گر انجمن نماند

گر حسرت هوس‌کیش بازآید از فضولی
کلفت‌ کراست هر چند گل در چمن نماند

افسون کاهش اینجا تاب و تب نفسهاست
دامن‌ فشان بر این شمع تا سوختن نماند

عرفان ز فهم‌ دوری‌ست‌،‌ادراک بی‌ حضوری‌ست
جهدی‌ که در خیالت این علم و فن نماند

چون صبح از این بیابان چندان تلاش رم‌ کن
کز دامن بلندت‌ گرد شکن نماند

یاد گذشتگان هم آینده است اینجا
در کارگاه تجدید چیزی کهن نماند

بر وضع خلق ختم است آرایش حقیقت
گلشن ‌کجاست هرگه سرو و سمن نماند

مجنون به هر در و دشت محو کنار لیلی‌ست
عاشق به سعی غربت دور از وطن نماند

گرد خیال تا کی هر سو دهد نشانم
جایی روم‌ که آنجا او هم ز من نماند

این مبحث تو و من از نسخهٔ عدم نیست
گر زان دهن بگویم جای سخن نماند

یاران به وسع امکان در ستر حال‌ کوشید
تصویر انفعالیم گر پیرهن نماند

بیدل به دیر اعراض انصاف نیست ورنه
تاوان بت‌پرستی بر برهمن نماند
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.