هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر احساسات عمیق شاعر دربارهٔ ناامیدی، حسرت، و انتظار بی‌پایان است. شاعر از شکست آرزوها، حیرت، و رنج‌های عاطفی سخن می‌گوید و خود را در گرداب ناامیدی و بی‌اعتباری می‌بیند. او از بی‌رنگی جلو‌ه‌ها، بی‌امتیازی آیینه‌ها، و درد محرومیت یاد می‌کند و در نهایت، خود را در آستانهٔ نابودی می‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ عاطفی دارد. همچنین، مفاهیمی مانند ناامیدی، حیرت، و انتظار ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۳۱

با خزان آرزو حشر بهارم‌ کرد‌ه اند
از شکست‌ رنگ چون‌ صبح ‌آشکارم کرده‌اند

تا نگاهی‌گل‌کند می‌بایدم از هم‌گداخت
چون حیا در مزرع حسن آبیارم کرده‌اند

بحر امکان خون‌ شد از اندیشهٔ ‌جولان من
موج اشکم بر شکست دل سوارم ‌کرده اند

من نمی‌دانم خیالم یا غبار حیرتم
چون سراب از دور چیزی اعتبارم کرده‌اند

جلو‌ه‌ها بی‌رنگی و آیینه‌ها بی‌امتیاز
حیرتی دارم چرا آیینه‌دارم کرده‌اند

دستگاه زخم محرومی‌ست سر تا پای من
بسکه‌ چون ‌مژگان ‌به ‌چشم‌ خویش‌ خارم ‌کرده‌اند

بود موقوف فنا از اصل کارآ‌گاهی‌ام
سرمه‌ها در چشم دارم‌ تا غبارم کرده‌اند

می‌روم از خود نمی‌دانم‌کجا خواهم رسید
محمل دردم به دوش ناله بارم‌ کرده‌اند

پیش ازین نتوان به برق منت هستی‌گداخت
یک نگاه واپسین نذر شرارم‌ کرده‌اند

من شرر پرواز و عالم دامگاه نیستی
تا دهم عرض پرافشانی شکارم کرده‌اند

با کدامین ذره سنجم آبروی اعتبار
آنقدر هیچم که از خود شرمسارم کرده اند

بوی وصل ‌کیست بیدل‌ گلشن‌آرای امید
پای تا سر یاس بودم انتظارم کرده‌اند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.