هوش مصنوعی: این شعر از بیدل به موضوعاتی مانند عشق، رنج‌های نادیده گرفته شده، فریب‌های دنیوی، و ناآگاهی انسان‌ها از حقیقت وجودی خود و جهان می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند گل‌ها، باد، و طبیعت، به بیان مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و نمادین نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارند.

غزل شمارهٔ ۱۳۴۴

در عشق آنکه قابل دردش ندیده‌اند
حیزی‌ست کز قلمرو مردش ندید‌ه اند

گل ها که بر نسیم بهار است نازشان
از باد مهرگان دم سردش ندیده‌اند

خلقی خیال باز فریبند زیر چرخ
خال زیاد تختهٔ نردش ندیده‌اند

وامانده‌اند خلق به پیچ و خم حسد
کیفیت حقیقت فردش ندیده‌اند

بر سایه بسته‌اند حریفان غبار عجز
جولان کوه و دشت نوردش ندیده‌اند

سامان نوبهار گلستان ما و من
رنگ پریده‌ای‌ست که گردش ندیده‌اند

از گاو آسمان چه تمتع برد کسی
شیر سفید و روغن زردش ندیده‌اند

ای بی‌خبر، ز شکوه ی‌گردون به شرم‌کوش
آخر ترا حریف نبردش ندیده‌اند

بیدل درین بساط تماشاییان وهم
از دل چه دیده‌اند که دردش ندیده‌اند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.