هوش مصنوعی:
این شعر به نقد جامعه و انسانهای زمانه میپردازد که با ظاهری فریبنده اما باطنی ضعیف و انفعالی، از ارزشهای واقعی دور شدهاند. شاعر با استفاده از تصاویر نمادین مانند 'بزغالههایی که خود را شیر جا میزنند' یا 'گوسالههایی که جای گاوان نشستهاند'، به بیهویتی و ریاکاری انسانها اشاره میکند. همچنین، او از بیتوجهی به دردهای جامعه و فراموشی اصالتها گلایه میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق اجتماعی و انتقادی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربه کافی از زندگی و جامعه دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۱۳۴۷
این ستمکیشان که وهم زندگی را هالهاند
در تلاش خودکشیها شعلهٔ جوالهاند
عمرها شد حرف دردی آشنای گوش نیست
کوهکن تا بینفس شد کوهها بینالهاند
خلقی از خود رفت واکنونذکر ایشان میرود
کاروان خواب را افسانهها دنبالهاند
دعوی مردان این عصر انفعالی بیش نیست
شیر میغرند و چون وامیرسی بزغالهاند
سرد شد دل از دم این پهلوانان غرور
رستمند اما بغلپروردههای خالهاند
دل سیاهی یکقلم آیینهدار صحبت است
گر همه اهل خراسانند از بنگالهاند
جمله با روی ملایم قطرهاند اما چه سود
چون به مینای دل افتادند یکسر ژالهاند
همچو دندان بهر ایذا وصل و هجرشان یکیست
گر همه یک ساله میآیند وگر صدسالهاند
با عروج جاه این افسردگان بیمدار
بر لب هر بام چون خشثکهن تبخالهاند
چشم اگر دارد تمیز حسن و قبح اعتبار
زنگیان جامه گلگون، نوبهار لالهاند
بیدل از خرد وبزرگ آن به که برداری نظر
دور گاوان رفت و اکنون حاضران گوسالهاند
در تلاش خودکشیها شعلهٔ جوالهاند
عمرها شد حرف دردی آشنای گوش نیست
کوهکن تا بینفس شد کوهها بینالهاند
خلقی از خود رفت واکنونذکر ایشان میرود
کاروان خواب را افسانهها دنبالهاند
دعوی مردان این عصر انفعالی بیش نیست
شیر میغرند و چون وامیرسی بزغالهاند
سرد شد دل از دم این پهلوانان غرور
رستمند اما بغلپروردههای خالهاند
دل سیاهی یکقلم آیینهدار صحبت است
گر همه اهل خراسانند از بنگالهاند
جمله با روی ملایم قطرهاند اما چه سود
چون به مینای دل افتادند یکسر ژالهاند
همچو دندان بهر ایذا وصل و هجرشان یکیست
گر همه یک ساله میآیند وگر صدسالهاند
با عروج جاه این افسردگان بیمدار
بر لب هر بام چون خشثکهن تبخالهاند
چشم اگر دارد تمیز حسن و قبح اعتبار
زنگیان جامه گلگون، نوبهار لالهاند
بیدل از خرد وبزرگ آن به که برداری نظر
دور گاوان رفت و اکنون حاضران گوسالهاند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.