۲۹۳ بار خوانده شده
یاران فسانههای تو و من شنیدهاند
دیدن ندیده و نشنیدن شنیدهاند
نامحرمان انجمنستان حسن و عشق
آواز بلبل آنسوی گلشن شنیدهاند
غافل ز ماجرای دل و وحشت نفس
بسمل به پیش چشم و تپیدن شنیدهاند
خلقی نگشته محرم ناموس آبرو
نام چراغ در ته دامن شنیدهاند
گرفیض اشک حاصل موی سفید نیست
از شیر صبح بوی چه روغن شنیدهاند
جز شبههٔ حضور به دوران چه میرسد
زان بت که نام او ز برهمن شنیدهاند
عشاق سرنوشت کلیم و نوای طور
از خامشان قصهٔ ایمن شنیدهاند
رمز تجرد به فلک رفتن مسیح
مستان ز بیزبانی سوزن شنیدهاند
لبخشک میدوند حریفان ز ساز جسم
هرچند شش جهت همه تنتن شنیدهاند
هرجا نوای عین و سوا میخورد به گوش
از پردهٔ تو یا ز لب من شنیدهاند
صور است شور دهر و کسی را تمیز نیست
یکسر کران ترانهٔ الکن شنیدهاند
افسانه نیست آینهدار مآل شمع
آثار تیرگی همه روشن شنیدهاند
جمعی نبرده راه به حرمانسرای عمر
آتش گرفته دامن خرمن شنیدهاند
بیدل شهید طبع ادب را زبان کجاست
حرف سر بریده ز گردن شنیدهاند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دیدن ندیده و نشنیدن شنیدهاند
نامحرمان انجمنستان حسن و عشق
آواز بلبل آنسوی گلشن شنیدهاند
غافل ز ماجرای دل و وحشت نفس
بسمل به پیش چشم و تپیدن شنیدهاند
خلقی نگشته محرم ناموس آبرو
نام چراغ در ته دامن شنیدهاند
گرفیض اشک حاصل موی سفید نیست
از شیر صبح بوی چه روغن شنیدهاند
جز شبههٔ حضور به دوران چه میرسد
زان بت که نام او ز برهمن شنیدهاند
عشاق سرنوشت کلیم و نوای طور
از خامشان قصهٔ ایمن شنیدهاند
رمز تجرد به فلک رفتن مسیح
مستان ز بیزبانی سوزن شنیدهاند
لبخشک میدوند حریفان ز ساز جسم
هرچند شش جهت همه تنتن شنیدهاند
هرجا نوای عین و سوا میخورد به گوش
از پردهٔ تو یا ز لب من شنیدهاند
صور است شور دهر و کسی را تمیز نیست
یکسر کران ترانهٔ الکن شنیدهاند
افسانه نیست آینهدار مآل شمع
آثار تیرگی همه روشن شنیدهاند
جمعی نبرده راه به حرمانسرای عمر
آتش گرفته دامن خرمن شنیدهاند
بیدل شهید طبع ادب را زبان کجاست
حرف سر بریده ز گردن شنیدهاند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.