۲۷۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۶۷

هرجا تپش شمع درین خانه نهفتند
ناموس پر افشانی پروانه نهفتند

آشفتگیی داشت خم طرهٔ لیلی
در پیچش موی سر دیوانه نهفتند

همواری از اندیشهٔ اضداد بهم خورد
چون اره دم تیغ به دندانه نهفتند

از سلسلهٔ خط خبر نقطه مپرسید
تا ریشه قدم زد به جنون دانه نهفتند

شد هستی بی‌ پرده حجاب عدم ما
در گنج عیان صورت ویرانه نهفتند

در چاک گریبان نفس معنی رازیست
باریکی آن مو به همین شانه نهفتند

نا محرم دل ماند جهانی چه توان‌ کرد
هر چند که بود آینه در خانه نهفتند

بی‌ سیر خط جام محال است توان یافت
آن جاده ‌که در لغزش مستانه نهفتند

در پردهٔ آن خواب که چشم همه پوشید
کس نیست بفهمد که چه افسانه نهفتند

کار همه با مبتذل یکدگر افتاد
فریاد که آن معنی بیگانه نهفتند

حسرت به دل از مطلب نایاب جنون‌ کرد
خمیازه عنان‌ گشت چو پیمانه نهفتند

بیدل به تقاضای تعین چه توان‌کرد
پوشیدگیی بود که در ما نه نهفتند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.