هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از زیبایی و جمال معشوق خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که همه چیز را از او گرفته و به او تقدیم کرده است. شاعر از خیال و ذکر معشوق به عنوان توشه راه یاد می‌کند و ابراز می‌کند که همه چیز از جمله عزت و جلال را از او گرفته‌اند. در نهایت، شاعر از شمس تبریز می‌خواهد که خدمت او را بشنود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارد.

غزل شمارهٔ ۱۶۳۲

هَله رفتیم و گِرانی زِ جَمالَت بُردیم
جِهَتِ توشَهٔ رَهْ ذِکرِ وصالَت بُردیم

تا که ما را و تو را تَذْکره­یی باشد یاد
دلِ خسته به تو دادیم و خیالَت بُردیم

آن خیالِ رُخِ خوبَت که قَمَر بَندهٔ اوست
وان خَمِ ابرویِ مانندِ هِلالَت بُردیم

وان شِکَرخندهٔ خوبَت که شِکَر تشنهٔ اوست
زِ شِکَرخانهٔ مَجموعِ خِصالَت بُردیم

چون کبوتر چو بِپَرّیم به تو بازآییم
زان که ما این پَر و بال از پَر و بالَت بُردیم

هر کجا پَرَّد فَرعی به سویِ اَصْل آید
هرچه داریم همه از عِزّ و جَلالَت بُردیم

شَمسِ تبریز شِنو خِدمَت ما را زِ صَبا
گَر شِمال است و صَبا هم زِ شِمالَت بُردیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.