۳۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۳۲

هَله رفتیم و گِرانی زِ جَمالَت بُردیم
جِهَتِ توشَهٔ رَهْ ذِکرِ وصالَت بُردیم

تا که ما را و تو را تَذْکره­یی باشد یاد
دلِ خسته به تو دادیم و خیالَت بُردیم

آن خیالِ رُخِ خوبَت که قَمَر بَندهٔ اوست
وان خَمِ ابرویِ مانندِ هِلالَت بُردیم

وان شِکَرخندهٔ خوبَت که شِکَر تشنهٔ اوست
زِ شِکَرخانهٔ مَجموعِ خِصالَت بُردیم

چون کبوتر چو بِپَرّیم به تو بازآییم
زان که ما این پَر و بال از پَر و بالَت بُردیم

هر کجا پَرَّد فَرعی به سویِ اَصْل آید
هرچه داریم همه از عِزّ و جَلالَت بُردیم

شَمسِ تبریز شِنو خِدمَت ما را زِ صَبا
گَر شِمال است و صَبا هم زِ شِمالَت بُردیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.