هوش مصنوعی: این شعر به مناسبت عید سروده شده و با تصاویر شاعرانه از می، یار دلستان، طبیعت و موسیقی، فضایی شاد و روح‌نواز را به تصویر می‌کشد. شاعر با توصیف جام می، زیبایی یار، و حالات عاشقانه، به ستایش شادی و نشاط می‌پردازد. همچنین، از عناصری مانند گل، سرو، موسیقی و شراب به‌عنوان نمادهای شادی و زندگی یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و استفاده از نمادهایی مانند شراب است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال نامناسب باشد. همچنین، درک برخی از مفاهیم عرفانی و شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱۸ - و له فی المدیحه

عیدست و جام زرنشان از می‌گران‌بار آمده
هر زاهدی دامن ‌کشان در دیر خمار آمده

زاهدکه‌کرد انکار می حیرت بدش ازکار می
از هرچه جزگفتار می اینک در انکار آمده

عیدست و یار دلستان بر دست جام ارغوان
با قدُ چون سرو روان بر طرف ‌گلزار آمده

گل بیقرار از روی او سنبل اسیر موی او
اندر خم‌ گیسوی او دلها گرفتار آمده

برگ صبوح از می بود جان را فتوح از می بود
تفریح روح از می بود هرگه‌ که افکار آمده

می جان بود پیمانه تن دست بتانش پیرهن
زانگشتهایش بر بدن رگهای بسیار آمده

آن لجهٔ سیماب بین آن آتشین‌گرداب بین
آتش میان آب بین هردم شرربار آمده

عید مبارک ‌پی نگر رخشنده جام می نگر
نالان نوای نی نگرکز هجر دلدار آمده

چنگست زالی ناتوان رگهاش پیدا زاستخوان
از ناتوانی هر زمان در نالهٔ زار آمده

نایی که بستد هوش نی‌گفتا چه اندرگوش نی
کز سینهٔ پرجوش نی آه شرربار آمده

بربد به‌ کف بربط نگر خون بط اندر بط نگر
می تا به هفتم خط نگر در جام شهوار آمده

بیجادهٔ‌کانی است می یاقوت رمانی است می
لعل بدخشانی است می کایینه کردار آمده

از مطلع طبعم دگر زد مطلعی تابنده‌سر
خورشید گویی جلوه‌گر بر چرخ دوار آمده

خرّم دو عید دلگشا اینک پدیدار آمده
فرخ دو جشن جانفزا اینک نمودار آمده
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱۷ - در مدح شاهزاده ی مبرور شجاع السلطنه مغفور حسنعلی میرزا فرماید
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱۹ - مطلع ثانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.