هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و پراحساس است که در آن شاعر از عشق، آرزوها، دردهای عاطفی و امیدهایش سخن می‌گوید. او از عشق به معشوق، رنج‌های ناشی از دوری و امید به وصال می‌سراید. تصاویری مانند بوسیدن آستان معشوق، آتشفشان عشق، و جستجوی نشانه‌های غم در جهان، احساسات عمیق شاعر را نشان می‌دهند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند غیرت، امید، و درد عشق ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۸

گرفتم آن که در خواب کردم پاسبانش را
ادب کی می گذارد تا ببوسم آستانش را

صبا از کوی لیلی گر وزد بر تربت مجنون
کند آتشفشان چون شمع، استخوانش را

برآمد جان ز تن وان زلف می جوید جوان مرغی
که از دامی شود آزاد و جوید آشیانش را

ز غیرت پیچ و تاب افتاده در رگ های جان من
همانا دست امید کسی دارد عنانش را

ز سنگ آن قدم هرگز به روی آستان ننهد
که ناگه شب نهان بوسیده باشم آستانش را

دلم گم گشت و غمهای جهان، عرفی، طلب کارش
به دنبال غم افتم تا مگر یابم نشانش را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.