هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربیات زندگی در باغ طبیعت سخن می‌گوید، جایی که شادی و غم را چیده و گذرانده است. او از دوران جدیدی می‌گوید که باید مسند جم (نماد قدرت و حکومت) را آراست. در ادامه، به ناتوانی در کنترل دل و عشق اشاره می‌کند و از دردها و رنج‌های زندگی می‌گوید. شاعر از طعنه‌ها و ستم‌ها شکایت دارد و در نهایت، به عرفان و تسلیم در برابر تقدیر اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از اشارات به درد و رنج زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰

در باغ طبیعت بفشردیم قدم را
چیدیم و گذشتیم،گل شادی و غم را

نوبت به من افتاد، بگویید که دوران
آرایشی از نو بکند مسند جم را

در بحث دل و عشق تصرف نتوان کرد
در خون کشد این مساله برهان حکم را

الماس بود طعنه شنو از جگر ما
بیهوده به زهرآب مده تیغ ستم را

در روضه چو با این دهن تلخ بخندم
بس غوطه که در زهر دهم باغ ارم را

ما سجده بر سایه ی دیوار کنشتیم
از بی ادبان پرس حرم گاه صنم را

عرفی غم دل گر طلب جان کند از تو
زنهار بر افشان و مرنجان دل غم را
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.