هوش مصنوعی: متن بالا بیانگر احساسات شاعر درباره‌ی فقر، آرزوهای برآورده نشده، و حسادت دیگران است. شاعر از نداری و تاریکی شب شکایت می‌کند و آرزو می‌کند که کسی چراغی به زندگی تاریک او ببخشد. همچنین، او از دشمنی و حسادت اطرافیان ناراحت است و آرزو می‌کند که دشمنانش هرگز به آرزوهای خود نرسند. در ادامه، شاعر به لذت‌های زندگی اشاره می‌کند و می‌گوید که بدون حضور عشق و شادی، زندگی بی‌معناست. در نهایت، او افسوس می‌خورد که در این زمانه هیچ پیامبری نیست که پیام او را بدون حسادت به دیگران برساند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند حسادت و دشمنی ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.

غزل شمارهٔ ۲۶

صبح گدا و شام ز خورشید روشن است
گر قادری ببخش چراغی به شام ما

ما را به کام خویش بدید و دلش بسوخت
دشمن که هیچ گاه مبادا به کام ما

در خلوتی که دختر رز نیست، عیش نیست
داغ است شیخ شهر ز عیش مدام ما

در روزگار نیست رسولی که بی حسد
در گوش چون تویی برساند پیام ما
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.