هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از عرفی شیرازی، بیانگر غم و اندوه ناشی از فراق معشوق و تلاش برای رسیدن به وصال است. شاعر با استفاده از تمثیل‌های مختلف مانند داستان یعقوب و یوسف، شیر و روباه، و کوهکن، به بیان حالات روحی و عرفانی خود می‌پردازد. او از دنیا و تعلقات آن گذر کرده و غم معشوق را بر همه چیز ترجیح می‌دهد. در نهایت، شاعر از افسانه‌سازی و خموشی رهایی یافته و به آزادی معنوی دست می‌یابد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از تمثیل‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک و اصطلاحات عرفانی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۰

گفت و گوی غم یعقوب بود پیشه ی ما
بوی پیراهن یوسف دهد اندیشه ی ما

اندر آن بیشه که با شیر دُمم آفت نیست
روبه از بی جگری رم کند از بیشه ی ما

کوهکن صنعت ما داشت ولی فرق بسی است
قوت بازوی دل می طلبد تیشه ی ما

در دل ما غم دنیا غم معشوق شود
باده گر خام بود پخته کند شیشه ی ما

عرفی افسانه تراشی به خموشی بفروخت
لله الحمد که آزاد شد از پیشه ی ما
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.