هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های درونی خود سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که دلش مانند شیشه‌ای شکننده است و درگیر تضادهای معنوی و عاطفی است. از یک سو، به عبادت و زیارت تمایل دارد، اما از سوی دیگر، از ناهماهنگی درونی و تنهایی رنج می‌برد. او از دوگانگی بین عشق زمینی و معنویت، و همچنین از جنگ درونی خود با احساسات و عواطفش شکایت دارد.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و روان‌شناختی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۶۷

مرا که شیشه ی دل در زیارت سنگ است
کجا دماغ می ناب و نغمه ی چنگ است

مرا که شغل هم آغوشی است با زنار
اگر به سبحه دهم دست دوستی ننگ است

به این که کعبه نمایان شود ز پا منشین
که نیم گام جدایی هزار فرسنگ است

فغان ز غمزه شوخی که وقت تنهایی
بهانه ای به خود آغاز کرده در جنگ است

هزار دیر به دل دارم از صنم معمور
لباس کعبه به دوشم مده که بس ننگ است

بهانه جوی تو عرفی به ناز عادت کرد
به آتشتی مرو اکنون که صلح هم جنگ است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.