هوش مصنوعی: این شعر از عرفی بیانگر درد و رنج ناشی از ناآشنایی و بیگانگی در روابط انسانی است. شاعر از غم‌های آشنا، داغ‌های ترمیم‌ناپذیر، و بی‌اعتنایی بی‌ادبان می‌نالد. او تأکید می‌کند که حتی کسانی که آشنا به نظر می‌رسند، ممکن است اهلیت لازم را نداشته باشند. همچنین، شاعر به ناتوانی در درمان درد عشق اشاره می‌کند و از زخم‌های عمیق درونش می‌گوید. در نهایت، او به مخاطب توصیه می‌کند که به جای طلب شادی، به سوگواری بپردازد، چرا که این تنها چیزی است که آشنا به نظر می‌رسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی، غم‌انگیز، و پیچیده‌ای است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و بیگانگی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۸۳

از بس که جور کرد به دل غم که آشناست
داغم بهشت صحبت مرهم که آشناست

تا طی کنند بی ادبان وادی غرور
بیگانگی نموده به محرم که آشناست

گر آشنا کسی است که اهلیت اش نیست
بنما یکی ز مردم عالم که آشناست

از بس که وارمیده ز بیگانگان بود
بیگانگه وار می رمد آن هم که آشناست

زحمت مکش طبیب که بیمار عشق را
دارو نداد عیسی مریم که آشناست

از بس که زخم هاست در این سینه، ای اجل
ره تا ابد به جان نبرد غم که آشناست

عرفی تو آشنا نشناسی، طرب مجوی
محکم بگیر دامن ماتم که آشناست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.