هوش مصنوعی: این متن عرفانی از عرفی شیرازی، به موضوع عشق الهی و روشنایی معنوی می‌پردازد. شاعر از نور عشق یار سخن می‌گوید که خانه‌ی دل را روشن می‌کند و از تأثیر این عشق در مکان‌های مختلف مانند خانقاه و دیر یاد می‌کند. او همچنین به ناتوانی خرد در برابر عشق و نیاز به چراغ راهنما برای تیره‌دلان اشاره می‌کند. در پایان، شاعر به خطای دیوانگان و روشن بودن دل‌هایشان از گریه‌ی مستانه اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و پیچیده‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم عرفانی دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'گریه‌ی مستانه' ممکن است برای سنین پایین‌تر نامفهوم یا نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۸۴

از نور یار چون نفسم خانه روشن است
بیرون برید شمع که کاشانه روشن است

نازم به فیض عشق که در خانقاه و دیر
چشم و چراغ شمع به پروانه روشن است

از حسن دوست دم به دم اسرار گفتن است
هر چند قدر گوهر یکدانه روشن است

صد شمع سوختم که خرد پیش بر دمد
پنداشتم که دیده ی فرزانه روشن است

ای شیخ شهر تیره دلان را چراغ باش
دل های ما ز گریه ی مستانه روشن است

محرم چه آگه از الم بی نصیبی است
داغی است این که بر دل دیوانه روشن است

گفتی ز عشق غیب دلت روشن است، ولی
آتش به خان و مان زده و خانه روشن است

عرفی خطای ما و تو محتاج عذر نیست
عذر خطای مردم دیوانه روشن است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.