هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان احساسات و دغدغه‌های خود درباره زندگی، عشق، عدالت و ناپایداری دنیا می‌پردازد. او از معرکه‌های زندگی، دشمنی‌ها، عدالت، عشق و انتظار سخن می‌گوید و به ناپایداری جهان و ریاکاری برخی افراد اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر از رهایی خود از گرداب مشکلات سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن برای درک و فهم نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از سن 16 سالگی به بعد در افراد شکل می‌گیرد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌های به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۱

مست آمدم به معرکه، آیین کار جیست
دشمن کدام و مطلب از کار و بار چیست

چون خار و گل ز شاخچه ی عدل می دهد
این عین تازه رویی و این شرمسار چیست

هم زهر چشم و هم نگه از باب خوبی است
پس دم مزن که این خوش و آن ناگوار چیست

غم نعمتی همی خورد، اما ز خوان عشق
ای اهل روزگار غم روز گار چیست

اندیشه در حریم وصال است منتطر
معشوق چون شناخته است انتظار چیست

تو راز خود نهفته بهشتی ز راز دار
امید پرده پوشی ات از راز دار چیست

نظم جهان چو بوقلمون است و ریو و رنگ
پس عیب زاهدان مشعبد شعار چیست

افتاد در میانه ی گرداب کشتی ام
من رسته ام بگو رغم اهل کنار چیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.