هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و رنجهای آن سخن میگوید. او بیان میکند که عشق واقعی نیازمند پاسداری نیست و محنت، متاع اوست. همچنین، اشاره میکند که گفتارها پردهای بیش نیستند و هر نکتهای بدون پوشش بیان میشود. شاعر از دشواریهای راه عشق میگوید و اینکه منزل عشق ارزشمند است، اما اگر منزلی نباشد، قیمتی هم ندارد. در پایان، از ناسپاسی نسبت به نعمت غم انتقاد میکند و دشمنان دوست را بدتر از ناسپاس میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین، برخی از عبارات مانند 'راه عشق' و 'محنت' نیازمند تجربه و درک بیشتری از زندگی هستند که معمولاً در سنین نوجوانی و بزرگسالی حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۱۴۰
آن فتنه ای که مرا از تو التماس نیست
تا هست او به ملک دلم روشناس نیست
گر خلق پاسبان متاع سلامت اند
محنت متاع ماست که محتاج پاس نیست
با گفته در مساز که گفتار پرده است
هر نکته ای که گفته شود بی لیاس نیست
شیر آیدم به راه و بر او بر غلط کنم
ور نه به راه عشق مگس بی هراس نیست
منزل شناس عشق گرامی بود ولی
منزل چو نیست قیمت منزل شناس نیست
عرفی به شکر نعمت غم کوتهی مکن
کز دوست دشمنان بتر از ناسپاس نیست
تا هست او به ملک دلم روشناس نیست
گر خلق پاسبان متاع سلامت اند
محنت متاع ماست که محتاج پاس نیست
با گفته در مساز که گفتار پرده است
هر نکته ای که گفته شود بی لیاس نیست
شیر آیدم به راه و بر او بر غلط کنم
ور نه به راه عشق مگس بی هراس نیست
منزل شناس عشق گرامی بود ولی
منزل چو نیست قیمت منزل شناس نیست
عرفی به شکر نعمت غم کوتهی مکن
کز دوست دشمنان بتر از ناسپاس نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.