۳۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۵

هیچ گه ناله ی من گوش زد آن مه نیست
وین کمندی است که از بام فلک کوته نیست

آن چنان مست جمال است که شب تا به سحر
می کشد جام و ز کیفیت می آگه نیست

بر حذر باش که در چه نفتد یوسف دل
کاین زمان اهل مدد را گذری بر چه نیست

هر دم از انجمنی می شنود بوی تو دل
هر نفس گر به دری روی نهد گمره نیست

سعی ما بی اثر از طبع وفا، دشمن دوست
گر تو دامن بکشی دست کسی کوته نیست

پیش عرفی مده از دست عنان کاین صیاد
خویش ابله بنمودست ولی ابله نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.