۳۸۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷

جاه دنیا سر بسر نوک سنان و خنجر است
پا بدین ره کی نهد آنرا که چشمی بر سر است

سر به بالین چون نهد آنرا که دردی در دلست
خواب شیرین چون کند آن را که شوری در سر است

هفت کشور گشتم و درمان دردم کس نکرد
یا رب این درمان دردم در کدامین کشور است

پارسائی راست ناید، یار ما آسوده باش
حقه بازی دیگر و شمشیربازی دیگر است

راست بنگر جانب این پیره زال کج نهاد
کاین جلب پیوسته رنگین‌پار خون شوهر است

در فراقم یاد آنشب همچو آب و آتش است
در مزاقم حسرت آن لب چو شیر و شکر است

از خرابات و حرم چیزی نشد حاصل رضی
اینقدر معلوم شد کان نشئه جائی دیگر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.