هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم عشق و هجران سخن می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود رهایی از غم‌های جهان، غم عشق همچنان در یادش باقی است. او به فرهاد اشاره می‌کند که عمر خود را در راه عشق بیهوده گذرانید و از دست دادن صبر، دین و دانش خود می‌نالد. در پایان، شاعر از رضی گویا یاد می‌کند که گویی از هجران مرده و نامش از زبان مردم افتاده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها نامناسب باشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند از دست دادن صبر، دین و دانش نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۱

غم عشق تو ای حور پریزاد
ز غم‌های جهانم کرد آزاد

چه غم از خاطرت رفتم و لیکن
غمت ما را نخواهد رفت از یاد

به اهل درد، خوبان را سری نیست
به هرزه عمر ضایع کرد فرهاد

شکیبم رفت و دین و دانشم شد
ز دست این دل دیوانه فریاد

رضی گویا ز هجران مرده باشد
که نامش از زبان خلق افتاد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.