هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عمیق شاعر است که از عشق و غم ناشی میشود. شاعر از دردهای عاطفی و روحی سخن میگوید که نهتنها جسم، بلکه ذهن او را نیز فرسوده است. او جهان را بیارزش میداند و حتی رهایی از درد را نیز نوعی رنج میپندارد. در نهایت، شاعر آرزو میکند که حتی به قیمت جاودانگی، لحظهای از این درد رها شود.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی موجود در شعر برای درک و همدردی نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، توصیفهای شدید از درد و رنج ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۲۶
نمیاید چو از دل بر زبان درد
ز دل بیرون کنم خود گو چسان درد
نهم از درد تو تا میتوان داغ
کشم از داغ تو تا میتوان درد
اگر این است راحتها، همان رنج
اگر این است آسایش همان درد
به دردسر نمیارزد جهان هیچ
سر ما خود ندارد هیچ از آن درد
ز دردم استخوان فرسود اکنون
کند مغزم بجای استخوان درد
به بخت ما بروید از زمین داغ
به وقت ما ببارد ز آسمٰان درد
مسیحا گو مدم بر ما که ندهیم
به عمر جاودانی یک زمان درد
چه خواهد شد که گوید کشتهٔ ماست
غمت را اینقدر آمد زبان درد
رضی سان کار بی دردان بسازم
گر از مرگم دهد این بار امان درد
ز دل بیرون کنم خود گو چسان درد
نهم از درد تو تا میتوان داغ
کشم از داغ تو تا میتوان درد
اگر این است راحتها، همان رنج
اگر این است آسایش همان درد
به دردسر نمیارزد جهان هیچ
سر ما خود ندارد هیچ از آن درد
ز دردم استخوان فرسود اکنون
کند مغزم بجای استخوان درد
به بخت ما بروید از زمین داغ
به وقت ما ببارد ز آسمٰان درد
مسیحا گو مدم بر ما که ندهیم
به عمر جاودانی یک زمان درد
چه خواهد شد که گوید کشتهٔ ماست
غمت را اینقدر آمد زبان درد
رضی سان کار بی دردان بسازم
گر از مرگم دهد این بار امان درد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.