هوش مصنوعی: این متن بیانگر حسرت شاعر بر هدر رفتن عمر گرانبها در بحث‌های بی‌ثمر و ندامت ناشی از آن است. همچنین، اشاره به تأثیر عشق و زیبایی بر دل و دین فرد دارد و از تغییر روزگار و تبدیل یاران به اغیار شکایت می‌کند. شاعر از از دست دادن دین، دل و آرامش خود می‌نالد و تأکید می‌کند که رنج‌هایش ناشی از خودش بوده است. در پایان، مرگ را موجب آرامش می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند ندامت، هجران و مرگ ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۳۲

حیف که اوقات ما تمام هبا شد
عمر گرانمایه صرف چون و چرا شد

ما حصلی خود نداشت غیر ندامت
حیف ز عمری که صرف مهر و وفا شد

آنکه جمٰال تو دید بی دل و دین گشت
و آنکه وصال تو یافت بی سر و پا شد

یار شد اغیار و روزگار دگر شد
روزی کافر مبٰاد آنچه به ما شد

دین و دلی داشتیم و خاطر جمعی
زلف پریشان و چشم مست بلا شد

غیر نکرد آنچه ما ز خویش کشیدیم
هجر نکرد آنچه روز وصل بما شد

دربدر افتاد و اختیار نماندش
از درت آنکو به اختیار جدا شد

مرگ رضی موجب ملال تو گردید
زنده بلا بس نبود مرده بلا شد
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.