هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس پریشانی و بی‌سامانی شاعر است. او از نداشتن سر و سامان، درمان نشدن دردهایش، و احساس تنهایی در بیابان زندگی سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به داستان یوسف و زلیخا دارد و از پریشانی زلف معشوق یاد می‌کند. در نهایت، شاعر به مخاطب خود می‌گوید که از معرفت بی‌بهره است، در حالی که از عین عرفان آفریده شده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات ادبی و تاریخی مانند داستان یوسف و زلیخا نیاز به دانش پیشینه دارد.

غزل شمارهٔ ۳۴

مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشانم به سامان آفریدند

نه دستم از گریبان واگرفتند
نه در دستم گریبان آفریدند

نه دردم را طبیبان چاره کردند
نه بیدردم چو ایشان آفریدند

نیامیزد سر دردت به گردم
که دردم عین درمان آفریدند

ز من با آنکه بی او نیستم من
بیابان در بیٰابان آفریدند

زلیخا گو چمن گلخن کن از آه
که یوسف بهر زندان آفریدند

مرا گویی پریشان از چه روئی
سر و زلفش پریشان آفریدند

رضی از معرفت بوئی نداری
تو را کز عین عرفان آفریدند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.