هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد عشق، حسرت، و فراق می‌نویسد. او از عشوه‌های معشوق، غم‌های بی‌پایان، و ناتوانی در رهایی از این عشق سخن می‌گوید. همچنین، به وفاداری خود اشاره می‌کند و آرزو می‌کند که معشوق درد او را بیشتر نکند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، درک برخی از استعاره‌های ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۷۰

غمزه خونریز و عشوه در پی جان
چون توان برد دین ودل ز میان

چند از حسرت سراپایت
بی‌سر و پا شویم و بی دل و جان

چند گیرم ز غم به دندان دست
آه از دست آن لب و دندان

سرو آزاد جان از ین غم داد
که گرفتار توست پیر و جوان

آنچنان شد غمش گریبان گیر
که گریبـٰان ندانم از دامان

روز وصل تو میروم از هوش
شب مهتاب، وای بر کتّان

دوست هر چند دشمن است با ما
ما بدو دوستیم از دل و جان

نکند در دلت اثر آهم
چکند باد با دل سندان

کاش درد دلم فزون نکنی
چون به دردم نمیشوی درمان

گر به عهدت زبون شویم چه باک
سد اسکندریم در پیمان

سر شوریدهٔ رضی است مگر
که چو گوئی فتاده در میدان
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.